جدول جو
جدول جو

معنی مستغنی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مستغنی کردن
بی نیاز گردانیدن، خودکفا کردن، غنی ساختن، به مال و مکنت رساندن، ثروتمند کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستی کردن
تصویر مستی کردن
گله و شکایت کردن، برای مثال مستی مکن که ننگرد او مستی / زاری مکن که نشنود او زاری (رودکی - ۵۱۱)، باده خور و مستی کن مستی چه کنی از غم / دانی که به از مستی صد راه یکی مستی (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
منسوب کردن، نسبت دادن، اسناد دادن، موثق ساختن، مدلل ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی نیاز شدن، خودکفا شدن، ثروتمند شدن، داراشدن، غنی شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
لتوثيقٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
Document
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
documenter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
dokumentować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
ドキュメント化する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
documentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
dokumentieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
دستاویز کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
บันทึก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
kuweka maandiko
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
לתעד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
문서화하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
документировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
belgelendirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
দলিল করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
दस्तावेज करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
documentare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
documentar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
documenteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
документувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مستند کردن
تصویر مستند کردن
mendokumentasikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی